کد مطلب:190792 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

درس های این وصیت
1. از همنشینی و مصاحبت و دوستی با افراد بدنام خودداری نماییم كه آتش و عذاب آنان دامن ما را خواهد گرفت. به این حدیث



[ صفحه 25]



شریف توجه كنید:

قال مولانا الصادق علیه السلام: احذر من الناس ثلاثة: الخائن، و الظلوم، و النمام، لأن من خان لك خانك، و من ظلم لك سیظلمك، و من نم الیك سینم علیك [1] .

امام صادق علیه السلام فرمود: از رفاقت و همنشینی با سه گروه برحذر باش؛ خائن، ستمكار و سخن چین؛ زیرا كسی كه روزی به نفع تو خیانت می كند، روز دیگر به ضرر تو خیانت خواهد كرد؛ و كسی كه برای تو به دیگری ظلم و ستم می كند، طولی نخواهد كشید كه به شخص تو ستم خواهد كرد؛ و كسی كه از دیگران نزد تو سخن چینی می كند، به زودی از تو نزد دیگران نمامی خواهد كرد.

2. از رفتن به مكان و مجلس بدنام جدا باید خودداری كنیم. در حدیث شریف آمده است:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: رحم الله امرءا جب الغیبة عن نفسه [2] .

پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: خدا رحمت كند كسی را كه كاری نكند (و جایی نرود) كه مردم از او غیبت كنند.

و همچنین فرمود:

أولی الناس بالتهمة من جالس اهل التهمة [3] .

شایسته ترین مردم برای بدنامی و ننگ اجتماعی، كسانی



[ صفحه 26]



هستند كه با بدنامان دوست و همنشین می شوند و با آنان مجالست می نمایند.

3. اهمیت مسأله ی زبان و كنترل آن و در مسیر صحیح قرار دادن آن كه در این وصیت تاریخی به آن تأكید شده است، اهمیت فراوانی دارد.

به این حدیث شریف توجه نمایید:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: لسانك حصانك ان صنته صانك و ان خنته خانك [4] .

حضرت امیر علیه السلام فرمود: زبان تو همانند اسبت می باشد؛ اگر او را كنترل كنی، رهایت نمی كند، و اگر او را آزاد گذاشتی و رهایش نمودی، تو را به زمین خواهد زد.

به این فراز تاریخی كه یكی از بزرگ ترین افتخارات زندگی حضرت علی علیه السلام است، توجه فرمایید:

سال دهم هجرت بود و روز به روز بر گسترش اسلام افزوده می شد، ولی هنوز مردم یمن اسلام را نپذیرفته بودند. سپاهی از اسلام به فرماندهی خالد بن ولید به سرزمین یمن حركت كرد؛ مدتی در آنجا ماندند، ولی نتوانستند مشكلات نفوذ و صدور انقلاب اسلامی به یمن را برطرف سازند.

سرانجام پیامبر صلی الله علیه و اله حضرت علی علیه السلام را برای این كار انتخاب نمود. علی علیه السلام آماده ی حركت به سوی یمن شد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله در بدرقه ی علی علیه السلام فرمود:ای علی! با كسی از در جنگ وارد مشو، و سعی كن تا با دلیل



[ صفحه 27]



و منطق و روش نیك، مردم یمن را به سوی اسلام هدایت كنی، و این را بدان كه اگر یك نفر را به سوی اسلام هدایت كنی، سوگند به خدا برای تو بهتر است از آنچه كه خورشید بر آن می تابد.

در پایان - این بدرقه - فرمود: (یا علی) چهار سفارش به تو می كنم كه حتما آن ها را رعایت كن:

1. بر تو باد به دعا و نیایش، زیرا دعا غالبا با استجابت همراه است.

2. در همه ی حالات شاكر و سپاسگزار خداوند باش، زیرا شكر و سپاس موجب افزایش نعمت خواهد شد.

3. اگر با گروهی یا با كسی، عهد و پیمانی بستی، به آن وفا كن و آن را محترم شمار.

4. از مكر و نیرنگ بپرهیز، زیرا مكر و نیرنگ بدكاران به خودشان بازمی گردد.

آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نامه ای را كه برای مردم یمن نوشته بود، به علی علیه السلام داد تا برای آن ها بخواند.

حضرت علی علیه السلام با توجه به سفارش های پیامبر صلی الله علیه و آله عازم یمن شد. صفوف سربازان اسلام را كه تحت فرماندهی خالد بن ولید اعزام شده بودند، منظم كرد، و زمام امور را به دست گرفت و با مردم یمن تماس حاصل نمود، و با روش منطق جلب و جذب، با آن ها برخورد نمود، و نامه ی پرمهر پیامبر صلی الله علیه و آله را برای آن ها خواند. قبیله ی همدان كه بزرگ ترین قبیله ی یمن بود، آن چنان تحت تأثیر روش حضرت علی علیه السلام و نامه ی پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفتند كه همگی به اسلام گرویدند، و كم كم سایر قبایل نیز از قبیله ی همدان پیروی كرده، و



[ صفحه 28]



همه ی مردم یمن یكپارچه به دست حضرت علی علیه السلام زیر پرچم اسلام آمدند؛ بی آن كه از بینی یك نفر خونی ریخته شود.

وقتی حضرت علی علیه السلام این خبر را توسط شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند، آن حضرت شاد شد و سجده ی شكر به جا آورد و سپس فرمود: سلام و درود بر مردم همدان كه اسلامشان موجب اسلام همه ی مردم یمن گردید.

عمرو بن شاس می گوید: من در این سفر همراه علی علیه السلام بودم، تصور كردم كه علی علیه السلام نسبت به من بی مهری كرد و این موضوع در دلم مانده بود. هنگامی كه به مدینه برگشتیم، با هر كس كه ملاقات كردم، بی مهری علی علیه السلام را بازگو نمودم، تا این كه در مسجد به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و در كنارش نشستم. پیامبر صلی الله علیه و آله به من رو كرد و فرمود:ای عمرو! مرا آزار رساندی.

گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون» پناه می برم به خدا و به اسلام، از این كه به رسول خدا صلی الله علیه و آله آزار رسانده باشم.

پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:

من آذی علیا فقد آذانی.

هر كس كه علی علیه السلام را بیازارد، حتما مرا آزرده است.

فهمیدم كه نمی بایست نسبت ناروای بی مهری علی علیه السلام به خود را تصور كنم یا از آن شكایت نمایم (و به مردم این مطلب را بازگو كنم) كه موجب آزار علی علیه السلام و پیامبر علیه السلام خواهد شد [5] .



[ صفحه 29]



كجا بود پیامبر صلی الله علیه و آله تا ببیند بعد از وفاتش چه مصیبت هایی بر عترت او وارد كردند؛ از آتش زدن در خانه ی دخترش و كشتن حضرت محسن علیه السلام و سیلی زدن به حضرت زهرا علیهاالسلام، و حضرت علی علیه السلام را با سر برهنه به مسجد آوردن، و تازیانه زدن به حضرت زهرا علیهاالسلام؛ كه امام صادق علیه السلام می فرماید: در اثر همین تازیانه ها و ظلم ها و اذیت ها، مادرم حضرت زهرا علیهاالسلام از دنیا رفت.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید: ان فاطمة صدیقة شهیدة [6] .

همچنین داستان میخ در و سینه ی حضرت زهرا علیهاالسلام و اذیت و آزارها تا ایام معاویه كه دستور داد روی هشتاد هزار منبر به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سب و شتم كنند. همه ی این ها قلب نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله را به درد آورده است. به این نكته ی تاریخی توجه نمایید:

روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص (پدر عمر بن سعد) گفت: چرا علی علیه السلام را سب نمی كنی؟ (و به دستوری كه دادم، عمل نمی نمایی) ؟ سعد در پاسخ گفت: من سه موضوع را كه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی علی علیه السلام فرموده، به یاد می آورم، از این رو به آن حضرت ناسزا نمی گویم، كه اگر دارای یكی از آن ها بودم، برای من بهتر از شتران سرخ پوست حجاز بود.

1. شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله در بعضی از جنگ ها، علی علیه السلام را در مدینه به عنوان جانشین خود گذارد و برای جنگ مسافرت كرد [7] علی علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض كرد: آیا مرا با زنان و كودكان می گذاری و خود



[ صفحه 30]



به میدان جنگ می روی؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:

أما ترضی أن تكون منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبوة بعدی.

آیا خشنود نیستی كه تو نسبت به من، همچون نسبت هارون به موسی باشی، جز این كه بعد از من، پیامبری نخواهد بود؟

2. شنیدم در جنگ خیبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فردا پرچم را به دست شخصی می سپارم كه هم او خدا و رسولش را دوست دارد، و هم خدا و رسولش او را دوست دارند. همه ی ما در انتظار بودیم ببینیم این افتخار به چه كسی می رسد. فردای آن روز، رسول اكرم صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد.

3. هنگامی كه این آیه نازل شد:

(انما یرید اله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا) [8] .

خداوند، فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین را طلبید و گفت: خداوندا! این ها اهل بیت من هستند [9] .

این نكته ی تاریخی را به این كلام شریف ختم كنیم.



[ صفحه 31]



قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی من سبك فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله [10] .

یا علی! هر كس به تو ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر كس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته است.

در حقیقت، معاویه و یارانش شصت سال به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله ناسزا گفتند و در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز به دستور وی این سب و شتم ها ممنوع شد و فدك را به فرزندان علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام برگرداندند.


[1] تحف العقول، ص 316.

[2] مكارم الاخلاق، ج 1، ص 21.

[3] من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 395، ح 5840؛ امالي شيخ صدوق، مجلس 6، ح 4؛ معاني الاخبار، ص 196، ح 1، باب الغايات.

[4] الحديث، ج 2، ص 93.

[5] اعلام الوري، ج 1، صص 257-258؛ بحارالانوار، ج 21، ص 360، باب 34، ح 1؛ اين حديث را حاكم نيشابوري نيز در مستدرك، ج 3، ص 122 آورده است.

[6] كافي، ج 1، ص 458؛ مولد الزهرا، ح 2.

[7] اين داستان مربوط به غزوه ي تبوك است.

[8] احزاب، 33.

[9] خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (للحافظ أبي عبدالرحمن نسائي) صص 33-35، ح 11؛ سنن كبري - نسائي - ج 5، ص 108، ح 8398.

[10] فرائد السمطين، ج 1، صص 301-302، ح 240.